بیشتر بدانی

درس دوازدهم

رستگاری: معجزه تولد عیسی

انجیل لوقا ۱: ۲۶-۳۸, ۲: ۱-۲۰

قدم اول: داستان را بخوانید.

متن ذیل را بخوانید و یا بشنوید.

x1.0

26در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری به نام ناصره، که در ولایت جلیل واقع است

27به نزد باکره ای که نامزد مردی به نام یوسف ـ از خاندان داود ـ بود فرستاده شد. نام این دختر مریم بود.

28فرشته وارد شد و به او گفت: «سلام، ای کسی که مورد لطف هستی، خداوند با توست.»

29اما مریم از آنچه فرشته گفت بسیار پریشان شد و ندانست که معنی این سلام چیست.

30فرشته به او گفت: «ای مریم، نترس زیرا خداوند به تو لطف فرموده است.

31تو حامله خواهی شد و پسری خواهی زایید و نام او را عیسی (یشوعه) خواهی گذاشت.

32او بزرگ خواهد بود و به پسر خدای متعال ملقب خواهد شد، خداوند، خدا تخت پادشاهی جدش داود را به او عطا خواهد فرمود.

33او تا به ابد بر خاندان یعقوب فرمانروایی خواهد کرد و پادشاهی او هرگز پایانی نخواهد داشت.»

34مریم به فرشته گفت: «این چگونه ممکن است؟ من باهیچ مردی رابطه نداشته ام.»

35فرشته به او جواب داد: «روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد انداخت و به این سبب آن نوزاد مقدس، پسر خدا نامیده خواهد شد.

36بدان که خویشاوند تو اِلیزابِت در سن پیری پسری در رَحِم دارد و آن کسی که نازا به حساب می آمد، اکنون شش ماه از حاملگی او می گذرد.

37زیرا برای خدا هیچ چیز محال نیست.»

38مریم گفت: «من کنیز خداوند هستم، همانطور که تو گفتی بشود.» و فرشته از پیش او رفت.

1در آن روزها به منظور یک سرشماری عمومی در سراسر دنیای روم فرمانی از طرف امپراطور اوغُسطُس صادر شد.

2وقتی دور اول این سرشماری انجام گرفت، کرینیوس فرماندار کل سوریه بود.

3پس برای انجام سرشماری هرکس به شهر خود می رفت

4و یوسف نیز از شهر ناصرۀ جلیل به یهودیه آمد تا در شهر داود، که بیت لِحِم نام داشت نامنویسی کند، زیرا او از خاندان داود بود.

5او مریم را که در این موقع در عقد او و حامله بود همراه خود برد.

6هنگامی که در آنجا اقامت داشتند وقت تولد طفل فرا رسید

7و مریم اولین فرزند خود را که پسر بود بدنیا آورد. او را در قنداق پیچیده در آخوری خوابانید، زیرا در مسافرخانه جائی برای آنها نبود.

8در همان اطراف در میان مزارع، چوپانانی بودند که در وقت شب از گلۀ خود نگهبانی می کردند.

9فرشتۀ خداوند در برابر ایشان ایستاد و شکوه و جلال خداوند در اطراف شان درخشید و ایشان بسیار ترسیدند.

10اما فرشته گفت: «نترسید، من برای شما مژده ای دارم: خوشی بزرگی شامل حال تمامی این قوم خواهد شد.

11امروز در شهر داود نجات دهنده ای برای شما به دنیا آمده است که مسیح و خداوند است.

12نشانی آن برای شما این است که نوزاد را در قنداقه پیچیده و در آخور خوابیده خواهید یافت.»

13ناگهان با آن فرشته فوج بزرگی از سپاه آسمانی ظاهر شد که خدا را ستایش کرده، می گفتند:

14«خدا را در برترین آسمان ها جلال و بر زمین در بین مردمی که مورد پسند او می باشند صلح و سلامتی باد.»

15بعد از آنکه فرشتگان آنها را ترک کردند و به آسمان رفتند، چوپانان به یکدیگر گفتند: «بیائید، به بیت لِحِم برویم و واقعه ای را که خداوند ما را از آن آگاه ساخته است ببینیم.»

16پس با تیزی و شتاب رفتند و مریم و یوسف و آن کودک را که در آخور خوابیده بود پیدا کردند.

17وقتی کودک را دیدند آنچه را که دربارۀ او به آنها گفته شده بود نقل کردند.

18همۀ شنوندگان از آنچه چوپانان می گفتند تعجب می کردند.

19اما مریم تمام این چیزها را بخاطر می سپرد و دربارۀ آن ها عمیقاً فکر می کرد.

20چوپانان برگشتند و بخاطر آنچه شنیده و دیده بودند خدا را حمد و سپاس می گفتند، زیرا آنچه به ایشان گفته شده بود واقع شده بود.

قدم دوم: داستان را به زبان خود بازگو کنید.

فرصت بدهید تا هر شخص داستان را به زبان خود بازگو نماید. بعد دیگران قسمت های را که به خاطر دارند، میتوانند اضافه کنند. اگر نیاز باشد، به آن دوباره گوش دهید یا آنرا بخوانید. سپس اجازه دهید که شخصی دیگر داستان را بازگو نماید. زمانیکه شما تنها هستید، داستان را به طور بلند به زبان خود بازگو کنید یا آنرا بنویسید. اگر در حفظ کردن آن مشکل دارید، آنرا دوباره بخوانید یا آنرا بشنوید.

قدم سوم: موضوع داستان را درک کنید.


Get it on Google Play
Download on the App Store

Dari Bible

Dari Bible

As an Amazon Associate I earn from qualifying purchases

Get Discovery Bible Studies on your phone

Discover copyright ©2015-2023 discoverapp.org

Dari verses taken from the Today’s Dari Version published in 2008. Copyright United Bible Society, ©2008. Used by permission. All rights reserved. Delivered in partnership with AfghanBibles.org and Hope4Afghans.com